۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

Peace

صلح آرزوی کودکی است که دوست ندارد با شکم گرسنه خواب غذا‌های خوشمزه ببیند.
صلح آرزوی کودکی است که دوست ندارد عروسک هایش ترور شوند.
صلح آرزوی کودکی است که دوست ندارد مدرسه اش بدون معلم بماند.
صلح آرزوی کودکی است که دوست دارد, آسمان همیشه آبی باشد, خورشید همیشه تابان و راه ها باز برای رفتن
آرزوی من آرزوی همه این کودکانیست که صلح آرزوی انهاست.
Peace is wish of a kid who doesn't like to see dreams of delicious foods when he slept starving
Peace is wish of a Child who doesn't like her dolls be assassinated
Peace is wish of a boy who doesn't like his class loses its teacher
Peace is wish of a girl who wants to look hopefully at deep blue sky forever and be warm with sunshine, and make her way without any restriction
My wish is, wish of all of the children in the world whom peace is their dreams

رنگ های پاییزی

قبلا در این راه رهگذری نرفته بود
و من تنها
یکه و آرام
بدون اینکه خلوت سرخشان را بر هم زنم
فقط در تصویرشان سیر کردم .

زمین گرم می شود از این همه قرمز و نارنجی
پس چرا دست های من سرد مانده اند...
برگ های قرمز من کو؟



دیروز در امتداد جاری رودخانه, آبی را دیدم که با سردی و تندی رنگ های پاییزی را با خود مبرد......


۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

12 ژوئن روز جهانی مبارزه با استثمار کودکان

سروده زیر از احمد آملی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان است که به کودکان کار تقدیم شده است

نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد


بچه ها سلام
درس امروز نگارش و انشاست
تنبلی راهیست که خطاست
صحبت ما کار و تولید است
مخلص کلام آن جاوید است
گفته بودم که نابرده رنج
در این سرای سپنج
حاصلش نباشد گنج
این سخن همیشه در تاریخ
تکرار مکرریست ............ اما
کار، شایای تاریخ است
نه زاده رنج
بچه ها صحبتم با شماست
حرف امروز
استوانه فرداست
سخن ز آینده بود و عشق و امید
کودکان فقر به انتظار نوید
ناگهان در این سکوت فقیر
کودکی صدا کرد هم چو نفیر
که آقای دبیر !!
سخن زیباست
تفسیر زندگی نغز و پرمعناست
فعل تولید و کار هم

فاعلش پیداست
فاعل فعل ما
آن کودکی است
که در ستیز زمان
فارغ از بازی است

سرای درس و دانش او
کوره های آجر و شیشه گریست
آری
بازیچه دست های او
قطعات ریخته گریست
فاعل فعل ما
آن کودکی است
درد او تاسیان
مزد او داروی درمان مادریست ،
که جان برادر بر آن پاک باخت
آری فاعل فعل ما
در این سرای سپنج
نه فکر نان است نه در پی گنج

چرا برنده روز ورزش در مدارس ژاپن، هیچ جایزه ای دریافت نمی کند؟

همه ساله در مدارس ژاپن یک بزرگداشت زیبای ورزشی برگزار می شود. این فستیوال که در همه مقاطع تحصیلی ، ازمهدهای کودک تا دبیرستان اجرا می شود، در زبان ژاپنی به undoukayi معروف است و همه ژاپنی ها آن روز را می شناسند.
دست اندر کاران اعم از مسئولین، دانش آموزان و والدین، متعهد و ملزم هستند هر کدام بخشی از این برنامه را به عهده بگیرند تا به بهترین صورت برگزار شود.
معمولا پاییز بهترین وقت برگزاری آن است ، ولی بیشتر مدارس ترجیح می دهند این برنامه درابتدای سال جدید و در ماه می، مصادف با اردی بهشت و خرداد انجام گیرد.به دو دلیل:


اول اینکه این تمرینات و اجرای این جشن به دوستی و آشنایی بیشتر بین دانش آموزان جدید می انجامد و دوم اینکه به خصوص در اوساکا هوا رو به گرمی و رطوبت هوا بالا می رود، بنابر این طبیعتا تمرینات ورزشی سنگین، سخت و غیر قابل تحمل می شود.
تاریخ و نحوه برگزاری روز ورزش از یک ماه قبل به اولیا اطلاع داده می شود تا والدین فرصت کافی برای برنامه ریزی داشته باشند.
درست در همین روزهاست که صدای تمرینات دانش آموزان نیز از دور شنیده می شود.
با نزدیک شدن به موعد برگزاری تعداد نامه های مربوط به برنامه بیشتر می شود و رسما از والدین دعوت می شود که در این بزرگداشت شرکت کنند واستقبال پدر و مادر و بقیه اعضا خانواده آنها از این برنامه جدا قابل ستایش است. (و این مرا به مقایسه ای وادار میکند که از میان دعوت شده های یک گروه 100 نفره در مدرسه ای که من اشتغال داشتم گاه تنها 20 نفراز مادران پاسخگوی دعوت ما بودند).
یکشنبه روزی است که برای برگزاری جشن در نظر گرفته می شود تا شرکت همه اعضا خانواده و گاه پدر بزرگها و مادربزرگها ودوستان نیزبدون دغدغه امکان پذیر باشد.
روز موعود فرا میرسد . علی رغم اینکه برنامه ساعت 9 شروع می شود، اولیا از 6 صبح پشت در مدرسه صف می گیرند ، تا هم بهترین جا برای نصب دوربین نصیبشان شود و هم سایه ترین بخش مدرسه را برای وقت ناهار رزرو کنند. بساط چیده می شودو همگی به خانه هایشان باز می گردند.
این روز، طبق معمول دانش آموزان ساعت 8 تا 8:30 به مدرسه می روند بدون کیف مخصوص روزانه، با لباس ورزش، کلاه مخصوص ورزش( این کلاه دو رویه است یک رو قرمز و روی داخلی آن سفید) و بطری آب یا چای. هر کس صندلی خودش را از کلاس حمل می کند و به حیاط ، در قسمت مشخص شده می آورد. نا گفته نماند که دانش آموزان کلاس های بالاتردر این روزها زحمت چند برابر می کشند.
با سرود مخصوص ، با رژه زیبایی شاهد آغاز برنا مه ایم ، همه دانش آموزان به دو گروه بزرگ سفید و قرمزتقسیم شده اند، و این کاررا فقط با وارونه کردن کلاه های قرمزشان انجام داده اند. ومن ناخود آگاه به یاد پرچم زیبای ژاپن افتادم.
تلاش والدین برای پیدا کردن فرزندانشان ، و صدای دوربین هاست که قطع نمی شود.
برای دیدن فرزندان و عکس گرفتن کسی دیگری را هول نمی دهد و تنه نمی زند چرا که اینک هر کس جای خود را دارد و آنکه صبح سحر خیزتر بوده جای جلوتر و بهتری دارد ، هر چند ردیف های بعدی و عقب تر هم با آوردن انواع نردبان های دوطرفه با قافله همراهند، و هر چه عقب تر می روی نردبان ها بلند و بلند تر می شود.
مدیر طبق هر روز در صحنه است ، با احترام دانش آموزان، شعار ورزشی و آموزشی خود را می گوید و می خواهد که هر گروه برای پیروزی تلاش کند. بچه ها ری می کنند و برنامه ادامه می یابد.
برنامه های ورزشی شامل: دوی سرعت از 50 متر تا 100 متر، دوی امدادی، حرکات ژیمناستیک ( انفرادی و گروهی)، حرکات موزون و ریتمیک ونبرد های سنتی و انواع بازی های متنوع و شاد دیگر.





بروشورهای از قبل تهیه شده در دست والدین اطلاعات برنامه را مو به مو نشان می دهد و گاه افراد خسته را کمک می کند تا در گوشه ای استراحت کنند و فقط در بخش ویژه فرزندشان تماشاگر باشند.
ساعت 12 می شود و طبق عادت راس ساعت وقت ناهار است.
از تلاش دانش آموزان تقدیر می شود و یاد آوری می کنند که فقط یک ساعت زمان استراحت شماست .

در گوشه گوشه مدرسه خانواده ها با فرزندان و بقیه اعضا می نشینند، غذاهای سنتی که مادر خانواده به رسم ژاپن تهیه کرده، یخدان های پر از نوشیدنی و انواع تنقلات، جلوه های ویژه این روز است. صدای خنده ، تعریف و هلهله در ست مثل یک پیک نیک . ولی این با اهداف ویژه و در یک مدرسه.
ساعت 1 می شود و همه بدون درنگ آماده اند .
دوباره بازی ، خنده، تشویق و هلهله
لازم به ذکر است همه معلمان و مسئولین حضور فعال دارند و هیچ کس از این امر مستثنی نیست. هیچ دانش آموزی به هیچ بهانه ای معاف نیست . حتی دانش آموزی که روی ویلچرو با کیسه اکسیژن در کنار صحنه شماره امتیازات را در برد نصب می کرد.
هوا به شدت گرم است ولی هیچ کس هیچ اعتراضی ندارد چون با نگاهی متفاوت به اینجا آمده است.
زمان پیش می رود و به ساعت 3 نزدیک می شویم ولی ژاپنی های خستگی ناپذیر هنوز سر پا ایستاده اند و مشتاق ادامه برنامه، و این را با شرکت در یک مسابقه بزرگ طناب کشی اثبات می کنند.
و اینک نوبت والدین است.
همه از پیر تا جوان، حتی با گرفتن دست بچه های کوچکتربه میدان می آیند. یک گروه به نفع گروه قرمز و دیگری به نفع گروه سفید.
و این باردانش آموزانند که اولیا را تشویق می کنند.
و ادامه ....
فریاد و لذت و گرما

ساعت 4:30 است، ضعف ناشی از خستگی تمام جسم مرا فرا گرفته و این در حالی است که یک بار دیگر بلند گوی مدرسه از همه دعوت می کند تا برای حسن ختام به میدان بیایند. همه با هم دست در دست هم و یک شور و حال به یاد ماندن از روز ورزش....
دانش آموزان در نهایت خستگی جلوی مدیر صف کشیده اند، ری می کنند و بلند گو برنده را اعلام می کند .ازهر دو گروه قرمز و سفید
یک نفر نماینده جلو می آید. هر دو نفر با هم رژه می روند ، یک پرچم را به احتزاز در می آورند و یک کاپ را دست به دست می چرخانند و دوباره به مدیر بر می گردانند.




و من منتظر اهدای جایزه و یا کاپ...
گروه بازنده ، برای برنده ها دست می زند و برنده ها به بازنده ها ری می کنند. و مدیر هر دو گروه را ...
و این اوج یک فرهنگ ورزشی بود.
در تعلیم و تربیت ژاپن واژه جایزه، یک واژه پوچ و بی منطق است.
آنها معتقدند که اختلاف توانایی های جسمی و فکری نباید احساسات دانش آموزان را خدشه دار کند. برای دانش آموز یک بازی دوستانه از یک رقابت عظیم ناممکن سازنده تر است، ضمن اینکه روابط دوستانه آنها را نیز تحکم می بخشد.
و معتقدند یک تشویق یا تنبیه نا بجا می تواند برای همیشه یک دانش آموز را تا انتهای یک سراشیبی سوق دهد.
و این برای چندمین بار به من ثابت کرد که آنها مردم بسیار محتاط و با ملاحظه ای هستند.

برنامه تمام شد ، با وجود خستگی شدید و بدون هیچ اعتراضی از طرف اولیا یا خود دانش آموزان، صندلی ها به کلاس ها بر گردانده شد . هر کس شروع به انجام کاری کرد .
طناب ها را باز کردند..
توپ ها را جمع کردند..
سیم ها و تجهیزات الکتریکی باز شدند..
.
.
.
و در کمال ناباوری عده ای از دانش آموزان و اولیا را دیدم که با در دست داشتن کیسه های بزرگ و انبر های بلند مخصوص، در حال جمع کردن آشغال های نریخته و احتمالی بودند ....چون به هیچ وجه هیچ آشغالی روی زمین مدرسه به چشم نمی خورد!!!!!!!

دم در خروجی به هر دانش آموز یک دفتر مشق به رسم یاد بود داده شد.
جشن ورزش امسال هم به خوبی و خوشی تمام شد.
فردا مدرسه تعطیل است و همه دانش آموزان استراحت می کنند.
جدا این نوع سیستم آموزش ساخته کدام قسمت از تفکرات بشری است؟






۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

رقص

من فقط به خدایی اعتقاد دارم که رقصیدن را بداند. (فردریش نیچه)


به واقع نمی دانم چرا از کودکی نسبت به رقص کشش خاصی داشتم.
اگر چه در محیطی بزرگ شدیم که هنر رقص بسیار ضد ارزش و گناه آلود معرفی می شد و معمولا برای بیان احساسات نسبت به آن شرم و ابا داشتیم ولی خوشبختانه احترام به عقاید و رفتارهای فردی در خانواده من باعث شد تا این حس در من تا کنون پایدار بماند.
دید من نسبت به هنر رقص دیدی متفاوت بود، نه تنها رقص های معمول مجالس و محافل بسیار روحیه ام را جلا می داد، بلکه حرکات ریتمیک و موزون سنتی و معنی دار گاه افکار مرا تا مدتها به خود مشغول می داشت.
احساسات من سالها در سینه مسکوت ماند لیکن علی رغم آموزه های رایج رشد و اندازه خود را می یافت.از نظر من رقصیدن نوعی ظهور عشق و معرفت بود که مکان و زمان نمی شناخت و در واقع حرکاتی بود برای بیان نوعی احساس خاص که از طرف رقصنده به اجرا گذاشته می شد.
من هنوز هم معتقدم آنکه می رقصد و آنکه می بیند هر دو اهل اندیشه و هنرند و هر دو با دیده دل به نوعی زیبایی می رسند.
به هر حال در راستای این اصرار بر عقایدم چندی پیش رقص هایی دیدم که آنچنان اثری بر دل و جان من نهاد که مصمم شدم تا برای اولین باراین ایده را بر زبان آورم و متقابل نظر بقیه را هم بدانم.


عمر رقص نه سابقه دیروز و امروز دارد و نه آنگونه است که فقط به آن بنگری این هنر با ظهور انسان حضور گرفت و حرکاتی از رموز و اسرار روحانی است، گویند همان مادری که بشر را آفرید، موسیقی و رقص و آواز را هم به او آموخت تا شادی و غم زندگیش را در هم تند ، و به گفته مولانا محرک خیال است و غذای روح عاشق و تمرکز بر حق و قطع خاطر از غیر وصال. رقص مولانا به نقل از دکتر زرین کوب یک نماز بی خودانه بوده و همپایه عبادت اهمیت داشته است .
می رقصم و می رقصم و می نوشم از این جام
حتی در تعالیم هندیان مشتاق زهد و تقوی ،در تعالیم بودا و زرتشت که اصطلاح یروانا را مشترکا بارها و بارها بکار برده اند ، سماع نشان دوست داشتن یزدان است و رقص کنونی ما نشات گرفته از آن دوستی است.
رقص نوعی تفسیر رنج و شادکامی است و ریشه ای پایدار در افکار بشری نیز دارد،و تا آنجا که اطلاعات من اجازه می دهد،در فرهنگ ادبیات ما نیز به چشم می خورد.
رقص گلها در آواز باد....
رقص برگ در تعظیم جاذبه زمین....
رقص گردون زمین در آسمان.....
که همه نشان از ستایش یک ذات دارند.
و تا آنجا که من می دانم رقص شب عرس oros که حد اقل سابقه ای 120 ساله دارد.

با تعمق بیشتر در آداب و سنن اقوام و نژاد مختلف این را نیز یافتم که ریتم راه رفتن، حرکات موزون و به خصوص رقص یک نوع زبان ارتباط است که ریشه در فرهنگ و ملیت هر قوم دارد. زبانی که هیچ مرز و محوری ندارد و همه کس را توان درک آن هست. قدیمی ترین غریزه بشر است و در همه اعصار نماد محبت ، دوست داشتن و بی ریا زیستن است .از نخستین میراث پدران ما بوده و اسطوره ایست تا ابد ماندگار.





همان گونه که رقص انفرادی سیری عرفانی و ارزشی دارد، رقص گروهی نیز باعث القا نوعی احساسات پاک و استحکام در عشق و محبت ورزی می شود.
رقص این تفکر زیبا علاوه بر اثرات روحانی بر تعادلات فیزیکی فرد نیز موثر است.
گرما بخش (کالری سوز)، آرام بخش (به لحاظ عاطفی)، درمان بسیاری بیماری ها(مفید برای پمپاژ قلب، شکل گیری و تحکم استخوان ها، تقویت عضلات).
رقصنده گاه به اوجی می رسد که دیگران کمتر آن را تجربه کرده اند.
برون زدن از محیط سنگین فیزیکی ، چرخ زدن به واسطه عشقی مبهم، گذشتن از خود و در آغوش کشیدن هستی

رقصنده با ورود به صحنه از هر چه در حاشیه هست و نیست می گریزد و با باز کردن دستها گویی می خواهد به لذتی برسد که بار ها و بار ها چشیده است.مطمئن و با مهارت بدون کوچکترین لغزش می رود تا به اوج برسد.

باده ازما مست شد نی ما ازاو

قالب از ما هست شد نی ما از او


این بود در ک من ازآنچه که در این
ویدئو دیدم.



http://uk.youtube.com/watch?v=M3PMCD7aMRI&feature=related


و در پایان این که زبان رقصنده ها یکی است ، رفتن به یک سفر، گاه روحانی که مدتها بیننده را به مشاجرات فکری وا می دارد.

و
ویدئوی که ساعتها فکر مرا درگیر نمود و جسارت نوشتن در مورد رقص را به من داد .چندین بار آنرا دیدم و هر باربیشتر از بار قبل گریه کردم . عشق بود که می رقصید و دو اندیشه که برای رسیدن به کمال در هم گره می خوردند.


http://uk.youtube.com/watch?v=jjWtaTtiZEg&feature=related

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

مادر

امروز روز تو بود مادر
و من دور از تو و تنها در فضایی بغض آلودچشم به دست آدمهایی دوخته بودم که به میمنت این روز هدیه می خریدند.
ای کاش نزد من بودی مادر و مامن قصه های کودکانه ام
تو را به اندازه زیبایی هر چه گل زیبا در دنیاست می ستایم.
بارگاه مقدس نامت در کدامین سرای زرین پاینده گشته
تا روزی هزار بار بر آستانش سجده کنم.
گر چه همه وقت و همه روزم را با نام تو و عشق تو آغاز می کنم
اما امروز را به پاس مقام سر افرازت
عاشقانه
ارج می نهم.
خاک پایت سرمه چشمانم
و قدمهایت بر جانم .
بوسه هایم فدای شیرین لبان سرخت باد
ای پناه اشکهای تنهایی من
روزت مبارک





۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

روز کودک

اینجا سرزمین آفتاب سوزان است.
امروز روز من است، پنجم ماه می و دوستش دارم این تصادف تاریخ را.
چرا که کدام تاریخ برای زادروز من دلنشین تر از روز کودک بود.
کودکی را دوست دارم وبزرگ شدن را کمتر
دوست دارم کودک بمانم تا دروغ نگویم و از دروغ دیگران دلگیر نشوم.
من کودک می مانم تا ریا و دورنگی را یاد نگیرم، آن نشان دهم که هستم ، آن به زبان آرم که در دل دارم و دوست بدارم و دوستم داشته باشند.
من در دنیای کودکی گاه چیزهایی میدانم که بزرگتر ها نمی دانند و شاید اگر روزی بزرگ شدم فراموششان کنم.
می دانم که خدای بزرگ من خورشید را یکی ولی پایدار و برای همه آفرید، اما هر کس به قدر همت، تلاش وظرفیت خودش می تواند گرما را در آغوش گیرد و به قدر تحمل و باز بودن چشمانش نوررا می بیند.
می دانم هوای مسموم زمین، رویاهای کودکانه ام را آلوده می کند اگر پنجره نگاهم به آسمان باز نباشد.
من دوست دارم در بازیهای کودکانه ام نان و سیب و عشق را سخاوتمندانه با دوستانم تقسیم کنم.
و می دانم اگر روزی بزرگ شوم قلب کودکی ام خاکستری می شود.
پس...
من کودک خورشید می مانم تا هیچ کس را توان تجاوز به حریم داغ و خصوصی من نباشد.




۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

Golden Week

در کشور ژاپن، این طبیعت هزار چهره از سوم ماه 4 یعنی ماه می (3 May) تعطیلات چند روزه هفته طلایی Golden Week ) آغاز می شود. و این تعطیلات برای مردم پر کار و سخت کوش ژاپنی که اغلب هم به دو ر از خانواده به کار یا تحصیل مشغولند بسیار ارزشمند و دوست داشتنی است.
آنها فرصت مناسبی می یابند تا برنامه های از پیش تنظیم شده خود را ، مانند سفرهای تفریحی داخلی و خارجی ، دیدار از خانواده وغیره را آغاز کنند.
شرکت های بزرگی مثل سونی، توشیبا و.... هفته قبل از این تعطیلات را نیز به کارمندان و کارگران خود مرخصی می دهند تا لذت و ویژگی این سنت برای آنها دو چندان شود.و این بخشی از سیاست های ژاپنی است که کیفیت را برتر از کمیت می دانند.

سوم ماه می (3 May) کنپوکینن بی (Kenpo kinen bi) به نام روز قانون است.
قانون گسترده و فراگیر ژاپنی که هیچ استثنایی ندارد. در برابر این قانون همه با هم مساویند و این تحکم و اجرای بدون گذشت است که ژاپن امروزی را از امن ترین و آرام ترین پایگاه های توریستی جهان تبدیل کرده است.
در اوج آزادی و احترام، قانون یک تنه و بدون دخالت و نظر شخصی افراد، بدون آزار و اذیت، بدون جبروزور، تکیه گاه محکمی است که دولت ژاپن را یاری می کند و متقابلا شهروندان ژاپنی نیز با کمال میل و آغوش باز از این قانون اطاعت کرده و محیط زندگی خود را به این مامن زیبا تبدیل کرده اند.

چهارم ماه می (4 May) میدوری نوهی (Midori no hi) به نام روز سبزاست، که به طبیعت رنگ رنگ ژاپن اشاره می کند .
آین همه زیبایی اول ستودنی و بعد دیدنی است، چرا که علاوه بر رحمت خداوند بزرگ، این همت عالی ژاپنی هاست که خانه امیدشان را هر روز به رنگی نقاشی می کنند.
ذوق و حس زیبایی گرای این مردمان که بیشتر آنها پدربزرگان و مادربزرگان این سرزمینند،آنها را بر آن می دارد تا داوطلبانه و بدون چشم داشت محیط زندگی خود و فرزندانشان را عاری از هر آلودگی و به غایت زیبایی نگاه دارند.در این جا اگر صبح تا شب خیابانی را گز کنی، نه رفتگری به معنای آنچه که ما می شناسیم می بینی و نه سطل آشغال. ولی آنچه به چشم می خورد ،شهری تمیز با طبیعتی رنگ رنگ است که همه مدیون عشق و احترام به حقوق دیگران و ای طرز تفکر ژاپنی است .
اینجا رفتگر شهرداری معنا ندارد و اگر روزی قرار باشد محیط سالم سازی شود از پزشک و استاد تا دانش آموز و خانه دار ، همه و همه در این کار مشارکت می کنند.
من اینجا هر ماه را با رویش گلهای متنوعی می شناسم.
شمعدانی و رز
نرگس و زنبق
ماگنولیا
و این ماه ماه زیبای آزالیاست.

پنجم ماه می (5 May) کودومو نوهی (Kodomo no hi) به نام روز کودک است.
که البته تنها با ساخت یکی دو برنامه تلویزیونی این روز را پاس نمی دارند.
پدر، مادر، معلم، دوست و همسایه حقوق کودکان را به شدت ارج می نهند تا این کودکان امروز بنیان گزاران آینده ای استوار و پر غرور باشند.
رفت و آمد به مدرسه، بازی ها و سرگرمی های کودکانه، نوع آموزش و روش تدریس در مدارس آنچنان کنترل شده و دقیق انجام می گیرد که گویی این مردمان به غنی ترین سرمایه های سرزمینشان پی برده اند.
در چنین روزی بعضی خانواده های ژاپنی تعدادی بادبادک به شکل ماهی از پنجره های خود می آویزند و آن نماد پدر، مادر، وفرزندان آن خانواده است. و رقص این ماهی ها در باد بسیار زیبا و چشم نواز است.

تعطیلات پایان هفته در ژاپن شامل شنبه و یکشنبه است و از آنجا که امسال روز قانون و روز سبز بر شنبه و یکشنبه منطبق شده است، ششم ماه می (6 May) هم تعطیل می باشد.
بنابر این چه بهانه ای بهتر از احترام به قانون،همیشه سبز بودن وجایگاه کودکان که نام این تعطیلات را هفته طلایی بنامند.

توضیحات لازم:

Hi در زبان ژاپنی به معنی روزو No ضمیر ملکی است .
Kodomo به معنی کودک و Midori به معنی سبزاست ، بنابر این Kodomo no hi یعنی روز کودک و Midori no hi یعنی روز سبز.

و در پایان تعطیلات رسمی و سنتی ژاپن با نام و تاریخ

Kanjitsu اول ژانویه به نام روز سال نو
Seijin no hi دومین دوشنبه ژانویه به نام روز تازه بالغان که معمولا شامل جوانان 20 ساله می شود .
Kenkoku Kinen no hi یازده ماه فوریه به نام روز ملی
Shunbun no hi بیست و یک مارس به نام اعتدال شب و روزبهاری
Showa no hi بیست و نه آوریل روز تولد امپراتور شووا ( از سال 1989 روز تولد امپراتور به نام روز سبز شناخته می شد ولی از سال 2007 روز سبز به 4 می تغییر داده شد.)
Kenpo kinen bi سوم ماه می به نام روز قانون
Midori no hi چهارم ماه مه به نام روز سبز
Kodomo no hi پنجم ماه می به نام روز کودک
Umi no hi سومین سه شنبه ماه ژوئیه به نام روز دریا
Keiro no hi سومین دوشنبه ماه سپتامبر به نام روز سالمندان
Shubun no hi بیست و سوم ماه سپتامبر به نام اعتدال شب و روزپاییزی
Taiiku no hi دومین دوشنبه ماه اکتبر به نام ورزش و سلامتی
Bunka no hi سوم ماه نوامبر به نام روز فرهنگ
Kinro Kansha no hi بیست وسوم ماه نوامبر به نام شکرگزاری و سپاس از کارمند
Tenno Tanjobi hi بیست وسوم ماه دسامبر به نام تولد امپراتور Heisei

۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

عطر نرگس






چه شهلاست،چشمان این نرگسان که در آخرین پیچ این زمستان سرد،دلربایی می کنند


اگر چه من در آن سردی سپید،بی قرار و لبریز سعادتمند شدم تا برف 20 سال پنهان شده این سرزمین غریب را تجربه کنم و لحظات گرم و ملتهب درهرتنگنای این سوز خشن، مرا در بر گرفتند تا زمستانی دلنشین را سپری کنم ،لیکن این روزها عطر بهار حالی فراتر به من می دهد


عطر نرگس و سنبل


رنگ لاله و بلبل


و آواز این نازک پرندگان سرخوش در این پر رنگی خورشید،نغمه ای دیگر است از شکست سکوت همه سازهایی که چندی است بی کوک و بی نشان افتاده اند و روئیدن و جوانه زدن را مدتهاست که از یاد برده اند.


حس بودن در این بهار،عجب متورم می شود


ای کاش آبی باشد و آفتابی


تا رویشت را به تماشا بیایند


همه آنهایی که دوست دارند همیشه سبز بمانی





۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

بر آستان جانان


راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد





ما آغاز می کنیم